مشکل انتشار اخبار گمراهکننده بسیار فراگیر و ریشهدار است. انتشار مکرر اخباری درمورد درز اطلاعات شخصی میلیونها کاربر شبکههای اجتماعی مختلف و استفادهی غیرقانونی برخی از شرکتها از این اطلاعات موجب شده است که مردم نسبتبه باوری که قبلا درمورد مقابلهی سیلیکونولی دربرابر انتشار اخبار جعلی داشتند، دلسرد شوند. علت مرکزی بحث انتشار اطلاعات و اخبار گمراهکننده، مدل تجاری است که در قلب خود اینترنت جای گرفته است؛ یک مدل تجاری که دارای ویژگیهای زیر است:
۱. ایجاد خدمات مبتنی بر وب مرزی- اعتیادی که دارای اثر شبکهای هستند (اثر شبکهای تاثیری است که مصرفکنندهی کالا یا خدمات بر ارزش آن دارد. وقتی اثر شبکهای وجود دارد، ارزش یک محصول یا خدمت به تعداد مصرفکنندگان آن بستگی دارد).
۲. جمعآوری کنترلنشدهی اطلاعات شخصی ازطریق آن سرویسها برای ایجاد پروفایلهای رفتاری.
۳. توسعه و پیادهسازی الگوریتمهای مبهم که با انتخاب محتواها ما را هدف تبلیغاتی قرار میدهند.
این اعمال ساده هستند؛ آنها از استقلال فردی ما سوءاستفاده کرده و بهخوبی با پدیدهی «شناخت انگیزشی» جور در میآیند. براساس ایدهی شناخت انگیزشی، عملکرد افراد در زمینهی درک، تعامل و عمل در محیط اطرافشان درجهت دستیابی به مطلوبترین نتیجه برای خود آنها، دچار اریبی است. این پدیده که در زمینههای اجتماعی مختلف آشکار میشود شامل غلو در زمینهی ارزیابی خود برای صفات شخصیتی مثبت و گرایش به مصرف و صحهگذاشتن بر اطلاعات جدیدی است که با سیستم اعتقادی فرد سازگاری دارد.
در قلمرو دیجیتال، مسئلهی انتشار اطلاعات گمراهکننده توسط چیزی ایجاد میشود که میتواند فرم جدیدتری از شناخت انگیزشی محسوب شود: «حباب فیلتر رسانههای اجتماعی». پلتفرمهای رسانههای اجتماعی برای این ساخته میشوند که براساس جمعآوری اطلاعاتی درمورد ما، محتواهایی را ترویج کنند که احتمال مشارکت ما در آنها بالاترین حد باشد. همانطور که شناخت انگیزشی، ما را پشت این پلتفرمها آنلاین نگه میدارد، ما بهطور فزاینده درون حبابهای فیلتر کشیده میشویم زیرا یک پلتفرم خاص تشخیص میدهد که ما چه نوع فردی هستیم؛ یک تماشاگر فوتبال یا اینکه یک فرد گوشهنشین. طراحان الگوریتم میخواهند تا وقتی میشود، ما را پشت پلتفرم آنلاین نگه دارند و آنها میدانند برای انجام این کار باید محتواهایی را به ما نشان دهند که احتمال توافق ما با آنها بیشترین حد باشد.
درک عواملی که موجب رشد این حبابها میشوند، کلید درک نقش آن در کاهش درگیری بین افراد یا گروههایی است که دیدگاههای مخالفی دارند. برای مثال، یک عامل بالقوه، احساس گزارش شده از تنهایی است؛ یک ناسازگاری درک شده بین عمق ارتباط اجتماعی که فرد انتظار دارد و چیزی که او حقیقتا تجربه میکند، همان که در همهی گروههای سنی یافت میشود.
پیشبینی شده است که جمعیت افراد دارای سن ۶۰ و بالاتر تا سال ۲۰۵۰ به دو میلیارد برسد. از طرفی، نظرسنجیهای اخیر نشاندهندهی افزایش ناگهانی در شمار افراد مسنی است که از این پلتفرمها استفاده میکنند. بر این اساس، ضروری است که ما درمورد نحوهی مشارکت این افراد در این پلتفرمها آگاهی بیشتری کسب کنیم و در عین حال بدانیم چگونه عوامل مختلفی که روی این بخش از جامعه تأثیرگذار هستند، مانند احساس تنهایی میتوانند رفتار آنلاین آنها را تحتتاثیر قرار دهند. براساس یک شاخص تنهایی و در یکنظرسنجی (در آمریکا) مشخص شد که ۳۶ درصد از افراد دارای سن ۶۹-۶۰ و ۲۴ درصد از افراد دارای سن ۷۰ و بالاتر تنها هستند. وقتی ما پیامدهای مضر تنهایی روی سلامت جسم و روان و مخصوصا تاثیرات آن روی عملکردهای شناختی را درنظر بگیریم، این وضعیت، وضعیتی هشداردهنده است.
پژوهشگران در یک مقالهی مروری نشان دادند توانایی خودتنظیمی افراد تنها کمتر است، آنها نسبتبه تهدیدهای اجتماعی محیطشان حساستر هستند و توجه بیشتری به محرکهای اجتماعی منفی دارند. این مجموعه ویژگیها که عمدتا درجهت جلوگیری از درگیری و به حداقل رساندن ناامیدی متمایل هستند، ممکن است موجب میل این افراد به منابع اطلاعاتی شود که منعکسکنندهی جهانبینی خودشان باشند.
شواهد اخیر نشان میدهند که درمقایسه با افراد جوانتر، افراد سالخوردهتر، احتمال بیشتری وجود دارد که به انتشار اخبار جعلی بپردازند. همراهبا رشد پیشبینیشده این بخش از جمعیت در دهههای پیش رو، ما باید درک خود را از عواملی که روی روشهای تعامل افراد سالخورده با این پلتفرمها تاثیر میگذارند، بیشتر کنیم و از نحوهی تاثیر این پلتفرمها روی عملکرد این افراد در جامعه آگاه شویم.
.: Weblog Themes By Pichak :.